جدول جو
جدول جو

معنی اسلام آباد - جستجوی لغت در جدول جو

اسلام آباد
(اِ)
شهری است در خطۀ کشمیر در 46هزارگزی جنوب شرقی شهر سرینا، کنار نهر جلام بر فرازتلی. و در زیر این تل حوضی است که هندوان آنرا از مقدسات شمرند. در اندرون این شهر 300 دستگاه شال بافی مخصوص بافتن شال های مشهور کشمیری است. تجارت زعفران در این محل رونق دارد و خرابه های مشهور مرتند نیز دراطراف این شهر دیده میشود. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
اسلام آباد
روستایی در دهستان سدن رستاق شرقی کردکوی با نام قبلی شاه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
دهی است از بخش دره شهر، شهرستان ایلام در 6هزارگزی خاوری دره شهر کنار راه مالرو دره شهر، به ماژین. جلگه، گرمسیر، آب از نهر شیخ مکان. محصول آنجا غلات، لبنیات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
از بلوکات ولایت نیشابور خراسان، عده قراء 20، مساحت 4 فرسخ، مرکز اسحاق آباد، حد شمالی زبرخان، شرقی جلگۀ رخ، جنوبی جلگۀ رخ و حدّ غربی عشق آباد. و آن در دوفرسخی میانۀ جنوب و مغرب آباده است. (فارسنامه). و رجوع بحبیب السیر جزو 4 از ج 2 ص 159 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دهی است از دهستان دامنکوه بخش حومه شهرستان دامغان، واقع در هیجده هزارگزی خاور دامغان و دوهزارگزی جنوب راه شوسه و کنار راه آهن. در جلگه قرار گرفته است. هوایش معتدل و دارای 600 تن سکنه است و آب آن از قنات تأمین میشود. محصولش غلات و پسته و پنبه و انگور و حبوب، شغل مردم زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
دهی است از دهستان میان بخش مرکزی شهرستان شوشتر در 13هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 5هزارگزی خاوری راه تابستانی شوشتر به بندقیر کنار باختری رود گرگر. دشت وگرمسیر است و 200 تن سکنۀ شیعۀ فارسی و عربی زبان دارد. آب آن از رود خانه کارون و محصول آنجا غلات، برنج، صیفی، کنجد و شغل اهالی زراعت است. ساکنین از طایفۀ عرب میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بنت امیر خضر میسوری. از زنان حرم امیر تیمور. (حبیب السیر جزو 3 از ج 3 ص 132 و 175)
لغت نامه دهخدا
(غُ)
دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد که در 29هزارگزی باختر الشتر و 22هزارگزی باختر شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه قرار دارد. تپه ماهور و سردسیر است. سکنۀ آن 54 تن شیعه اند که به زبان لکی و فارسی سخن میگویند. آب آن از رود خانه خیاط تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مُ سَ)
دهی است از دهستان مزقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه، واقع در 5هزارگزی جنوب خاور نوبران و هزارگزی راه نوبران به ساوه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است و ماشین هم می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. دارای 784 تن سکنه. آب آن از قنات. محصولات آنجا غلات، شلغم و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نام قصبه ایست در شمال هندوستان در ایالت لکهنو و قریب 3000 سکنه دارد. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دهی جزء دهستان قره پشلو بخش مرکزی شهرستان زنجان، 54000گزی شمال باختری زنجان. کوهستان. سردسیر. سکنه 195. شیعه. دارای چشمه. محصول آن غلات دیمی، میوه جات. شغل اهالی زراعت، گلیم و جاجیم بافی. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ص 14)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش مرکزی شهرستان اسلام آباد غرب با 225 تن سکنه. محصول آن غلات، چغندرقند، نخود و لبنیات و آب آن از سراب خان و هفت چشمه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا